مقاله‌ها و داستان‌های مجتبی طاهری

حواس‌پرت

یکی در میان دگمه های پیرهنم باز  و بند کفشهامو نبسته ام آخه این روزها تمام حواسم جمع فراموش کردن توئه

ادامه »

طعنه

این روزها حرف های سرد تو سلاح گرمی است … می کُشد مرا

ادامه »

خود‌فریبی

دلم برای “خودم” می سوزد چه ساده لوحانه  دروغ هایم را باور می کند

ادامه »