مقالهها و داستانهای مجتبی طاهری

داستانک شاپیکاف
چند سالی میشد که سازمانها تصمیم گرفته بودند جهت کاهش مراجعات و سهولت دسترسی، برخی از خدمات حضوری خود را از طریق وبسایتها و پرتالها ارائه نمایند. آنروزها اینقدر اینترنت فراگیر نبود و تلفنهای هوشمند به این گستردگی در دسترس مردم قرار نداشت. بنابراین بیشتر مردم برای استفاده از خدمات
۱ دیدگاه

ماجرای اتوبوس
اتوبوس که از ترمینال بیرون آمد تمام صندلیهایش پر بود. کنار آخرین میدان شهر سربازی سوار اتوبوس شد و دمق و پکر پای بوفه نشست. از چهرهاش پیدا بود که دل خوشی از پادگان و غربت غروبهایش ندارد. دلتنگ خانوادهاش هم هست. بعد از پنج دقیقه شاگرد راننده به انتهای
۶ دیدگاه