ارتش عراق خرمشهر را به اشغال خود درآورده بود. مردم خانههای خود را خالی کرده بودند. عبدالرضا و محبوبه در خانهی خود گیر افتاده بودند. اگر کمی بنزین داشتند میتوانستند
زنگ خانه به صدا درآمد. خانهای غریب و فراموش شده. با دری آهنی و زنگزده در انتهای بنبست اقاقیا. روی دیوارش پلاکی آبی به شماره ۲۴ چنان چهارمیخ شده بود