مجتبی طاهری
مجتبی طاهری
بایگانی‌ها

نیمه شعبان بود و جشنی در سراسر کشور به راه افتاده بود. در هر جایی و سر هر کوچه‌ای بساط شربت و شیرینی بر‌قرار بود. از خیابان فرعی به خیابان اصلی پیچیدم. جمعیتی شادان و خوش‌حال گرد هم جمع شده بودند. ماشین‌ها با زحمت از میان جمعیت عبور می‌کردند. گلوگاه ساخته بودند. فریاد می‌کشیدند و هلهله سر می‌دادند. خیابان یک‌طرفه بود راه برگشتی وجود نداشت. به‌ناچار با تکان دادن دست از میان جمعیت عبور می‌کردم. آن‌ها هم دست تکان می‌دادند. صدای ضربه‌های دست و مشتِ جمعیت را روی کاپوت و سقف ماشین می‌شنیدم. یکی پا را فراتر گذاشته و با چیزی فلزی شبیه به یک کلید ضربه‌ی محکمی به درِ ماشین وارد کرد.

اصلن به صلاح نبود که توقف کنم و یا اعتراضی به جمعیت بکنم. پیش از آن‌که برای خسارات احتمالی وارده به ماشین نگران باشم احساس نا‌امنی‌ای که جمعیت شاد برای من و خانواده‌ام ایجاد کرده بود آزارم می‌داد. به یاد برخی از موتورسواران افتادم که برایشان تفاوتی ندارد روز است و یا شب. دم دمای صبح است یا ظهر تابستان. همین که احساس می‌کنند در موقعیتی مسلط نسبت به سایرین می‌باشند با عربده و سوت و داد و فریاد از خیابان‌ها عبور می‌کنند. برایشان اهمیتی ندارد که در خانه‌ای کودکی را با زحمت خوابانده باشند و یا مریضی در حال استراحت باشد. ویراژ می‌دهند و افراد پیاده را چه در پیاده‌رو و چه در خیابان می‌ترسانند. حال همین افراد وقتی پیاده هستند رفتاری معقول و اجتماعی‌تر نسبت به سایر مواقع که سواره هستند از خود نشان می‌دهند. در میان آن جمعیت شادان و خوش‌حال به راحتی می‌شد افرادی را دید که به صورت انفرادی، متمدنانه‌تر رفتار می‌کنند اما در جمع و البته دور از چشم قانون و نیروهای ناظر، شادی خود را با رنج دیگران گره می‌زنند. به نظر می‌رسد این میل به تخریب و آزار دیگران همانند فنری است که توسط دست نیرومندی فشرده شده است. و اگر آن دست به کناری رود فنر به حالت اولیه برگشته و ویران‌گری آغاز می‌شود. این نیرو می‌تواند قانون، عرف و آبرو باشد. آزادی خواست هر ملتی است. اما مادامی‌که چهارچوب‌های اخلاقی و احترام به حقوق دیگران نادیده گرفته شود. خواسته‌ای عبث و بیهوده است.

لطفاً دیدگاه خود را بنویسید

5 پاسخ

  1. سلام وقت بخیر
    خیلی جالب بود. شادی خود را نباید به رنج دیگران گره بزنیم. چه بسا کسانی هم هستند که با حضورشان زندگی رو به دهان آدمیان زهرمار می‌کنند.

    به خیال خودشان روشن فکر شدن.. به خیال خودشان خیر زندگی آدم را می‌خواهند.

  2. سلام.وقتتون بخیر.
    بله بارها شاهد این نوع از شعف وشادی در خیابان ها بوده ام.اما گاهی اوقات نمی توان قضاوت صحیحی داشت و آنرا به عموم نسبت داد. من خود شاهد بودم که در گردهمایی اشخاص برپا کننده جشن بارها تاکید برنظم وسکوت وعدم راه بندان و عدم ایجاد مزاحمت و… می شدند.ودائم تاکید می کردند که هدف شادی است نه آزاردیگران.اما برخی در این میانه ، بد میانه داری میکنند .وعقده هرچه فریاد در درون دارند ،راباصدای بلند وجلب توجهات بی مورد وآزار دیگران ،به نظرخودشان فضایی شادتر می سازند.
    واین مورد را نیز نباید فراموش کنیم که مردم بی نهایت نیاز به شادی دارند. ومنتظر کوچکترین جرقه ها هستند تا آتشی از جنس هیاهو داد وفریاد … بر پا کنند وخود به گرد بچرخند.
    در هر صورت شادی نباید با رنـــــج دیگران گره بخورد.
    بی نهایت سپاسگزارم استاد.

    1. ممنونم به خاطر دیدگاه شما. هرگز نباید در مورد مسائل انسانی و اجتماعی حکم قطعی صادر کرد. من این مسأله رو تعمیم نمیدم. اما یک خاطره و برداشت خودم رو مطرح کردم تا شاید گامی هر چند ناچیز در جهت بهبود فرهنگ برداشته باشم.

    2. متشکرم که اجازه می دهید با شما به راحتی وارد تعامل وگفتگو شوم و یاد بگیرم آنچه که باید….
      بازم سپاس بینهایت استاد خوبم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *