مجتبی طاهری
مجتبی طاهری
بایگانی‌ها

منافع و خواسته‌های آدم‌ها در بیشتر موارد، یک‌سان و شبیه به‌ هم می‌باشد. چیز‌هایی که فردی را خوشحال و یا ناراحت می‌کند می‌تواند در مورد عده بی‌شماری از آدم‌ها هم همین نتیجه را در پی داشته باشد. اما با توجه به فردیت و گوناگونی در خُلق و خوی آدم‌ها گاهی ممکن است فردی درهنگام قرار گرفتن در معرض برخی از حرف‌ها و رفتارها آزرده و رنجیده خاطر شود. حتا در مواردی که آن رفتار و یا سخن عاری از هرگونه سوء‌ نیت و گوشه و کنایه است ممکن است عواقب وخیمی را در بر داشته باشد. و درست در همین‌جاست که بشر لازم دیده است اصطلاح سوء تفاهم را اختراع نماید.

اما چرا اینگونه است؟. چه چیزی باعث می‌شود نتیجه‌ای متفاوت با آن چه انتظارش را داریم بدست بیاید؟

گاهی رفتار و یا حرفی از ما سر زده می شود که با این‌که قصد‌مان خوشحال کردن طرف مقابل بوده اما در کمال تعجب متوجه می‌شویم که او از ما رنجیده است. به عنوان نمونه وقتی از توانایی کسی تعریف می کنیم او گمان می کند که او را مورد تمسخر قرار داده‌ایم. در این‌هنگام با‌ این‌که قصد ما آزردن وی نبوده است از کار خود شرمنده شده و به عذرخواهی می‌پردازیم. و اولین چیزی که بیان می‌کنیم این است که: ” باور کن اصلن نیت و منظور بدی نداشتم”. و انتظار داریم او با این توجیه، عذر‌خواهی ما را بپذیرد و دلخوری‌اش برطرف شود.

اما گاهی این اتفاق نمی‌افتد و پاک‌کردن آثار سوء رفتارمان کاری دشوار می‌نماید. شاید به این علت که ما در قبال اعمالی که موجب ناراحتی دیگران گردیده است – فارغ از این که نیتمان خیر بوده است – مسئولیم.

تنها داشتن نیتی خیرخواهانه نمی تواند مجوزی برای ارتکاب هر عملی از سوی ما باشد. قبل از هر سخن و یا رفتاری می‌بایست شرایط مخاطب را بررسی کرد و احتمال برداشت های متفاوت را از نظر دور نگه نداشت. وهمانطور که سعی در پرورش نیات خوب و خیر خود داریم، در رفتارمان به ویژه در گفتار خویش بکوشیم تا پختگی لازم در کلام خود را بدست آوریم.

از طرفی هم اگر خود ما از آن دسته افرادی هستیم که اصطلاحا ما را زود رنج می نامند پسندیده‌تر آن است که ظرفیت کنار آمدن با سخنان به ظاهر نیش‌دار را در خود پرورش داده و احتمال بدهیم که نیت بدی در کار نبوده و آن را از سر خیرخواهی بدانیم. در نتیجه آستانه‌ی تحمل و پذیرش در ما بالا رفته و به آرامش دست خواهیم یافت.

لطفاً دیدگاه خود را بنویسید

3 پاسخ

  1. سلام آقای طاهری نازنین
    خیلی خوب نوشتین.

    از این حرف به ظاهر ساده من ده سال از زندگیمو به باد دادم.
    پونزده سالم بود. پسرداییم فوت کرد. خواستم آروم بشم شروع کنم به نوشتن داستانی که اصلا داستان زندگی اون نبود. شخصی مسخره کرد. آخه این داستان زندگیشه؟

    ولی نباید نسبت به گذشته شرمسار باشم.

    از چیزی که برای تغییرش دیر شده، شرمسار نباش.
    جمله قصاری از کتاب «تلنگرهای طلایی برای نسل هزاره »

    خوشحالم که همکلاسی شما بودم در دوره نویسندگی خلاق
    بی نظیرید …

  2. فکر میکنم مقصر ما نیستیم، بعضی‌ها دوست دارند از هر حرفی ناراحت شوند.وبرداشتی را داشته باشند که خودشان می پسندند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *