دخترم! به تو مینویسم. به تویی که تا این زمان نمیشناسمت. در شبی که احساس کمرشکن تنهایی حُلول تازهی عشقی را در خود هضم میکند و مرا بهناچار به سوی تو میراند. دوستت دارم بی آنکه بدانم کیستی و میستایمت به خاطر شکوه وجودت که هنوز ناپیداست.
دخترم، ای روح دریا! تو چون دریای مواجی که مرا با زورق شکستهی خیالم که بیمانند به تختهپارهای نیست از ساحل بیفانوس انزوا به میان امواج پرخروش نوازشت میکشانی و مرا در آشوب امواج پر از مهرت غرق میکنی.
در روزگاری برایت مینویسم که در فراوانی لحظهها آدمی، دمی را برای شادکامی نمییابد. در عصری که دلقکها آدمیان را میگریانند. زمانهای است که باید از انسانهای ترسو ترسید و در دهلیزی لرزید.
پیراهنم بوی تنهایی میدهد و سَرایم به رنگ سکوت است. اکنون به شب زندگی رسیدهام. شبی که هنگام عروج از سکوت به فریاد است. دلم میلرزد و دستم. و تو ارتعاش این لرزشها را از واژههای نابسامانم درمییابی. در شبی برایت مینویسم که خاموش و طولانی است. شبی که از درون ریزش میکنم و پایههایم نا استوار میگردد.
آدمی تنهاست. چون اسیری در تارِ بیعنکبوت. آدمی حرف دارد. هرچه داناتر میشود تنهایی گریبانش را بیشتر میفشارد. چرا که ناهمسانیاش با دیگران از مشترکاتش با آنان پیشی میگیرد. آدمی با خود رازی دارد. پس تنها میشود.
او بیتاب حقیقت است. و حقیقت چه ناپیداست! هر چه بر دانش بشر افزون میگردد ابعاد پنهان حقیقت گستردهتر میشود. پس او در رنج است. بی داشتن هیچ امیدی برای رهایی.
رنج نیرویی است تدریجی که خود را در راستای آدمیت گسترانیده است. و اما آدمی در رنج، دیگرگون میشود. بشریت پوست میاندازد و آبدیده میشود. و تنها مرگ، پایان رنج آدمی است. مرگ همان شولاپوش منتظر، یگانه امید اوست برای بازگشت به همانجایی که از آن هبوط کرده است. چه بیهوده انتظاری! سیب بهانه بود، آدم سزاوار بهشت نبود.
دخترم! چشمبهراهت خواهم ماند تا ببینمت. نوشتن باری بود که باید بر زمینش مینهادم. تو را فرا میخوانم به دوستی و مهربانی. به گرانمایهترین دستآورد آدمی. دوستی زیباترین کُنش بشری است. همان برتریدادن دیگری برخود. دوستی زیبایی است. واپسین امید انسان تنهاست و نوشداروی درد انسانِ زخمخورده. دوستی نام دیگر توست. بی دوست چگونه میتوان زیست؟
3 دیدگاه
خیلی زیبا بود. شما نثر شیوا و قلم توانایی دارین
باز هم لطف شما شامل حال من شد. متشکرم خانم علیقلیزاده
چه نامهی زیبایی. بسیار خوب اون درد و رنجهایی رو که توی زندگی کشیده بودید، بر روی صحفه نگاشتید. زنده باشید.