مقاله‌ها و داستان‌های مجتبی طاهری

امتحان ریاضیات

یاسمین می­‌گفت: «همیشه از امتحان ریاضیات می‌ترسیدم. دشواری آن اگر از هوا کردن آپولو بیشتر نبود دست کمی هم از آن نداشت. اما اگر سختی‌های تمرین ریاضی و امتحان‌دادن را کنار بگذاریم، نشان‌دادن ورقه‌ی امتحان به پدرم برای امضاء و شرم‌ساری حاصل از آن برایم سخت بود و ناشدنی. پدر

ادامه »

داستانک شاپی‌کاف

چند‌ سالی می‌شد که سازمان‌ها تصمیم گرفته بودند جهت کاهش مراجعات و سهولت دسترسی، برخی از خدمات حضوری خود را از طریق وب‌سایت‌ها و پرتال‌ها ارائه نمایند. آن‌روزها این‌قدر اینترنت فراگیر نبود و تلفن‌های هوشمند به‌ این گستردگی در دست‌رس مردم قرار نداشت. بنابراین بیشتر مردم برای استفاده از خدمات

ادامه »

داستان کوتاه خون‌های نریخته

حالا دیگر سالن انتظار خلوت شده است. مراجعین کارهایشان راه افتاده و رفته‌اند. چه خون‌هایی که باید ریخته می‌شد و نشد. چه آدم‌هایی که باید از هستی سرنگون می‌شدند اما نشد. آن‌هم برای یک اختلاف حساب اندک. دخترک خردسالی به تماشای هیاهو‌های پدر بود و هراسیده شیون می‌کرد. چه بسا

ادامه »